نتایج جستجو برای عبارت :

۴۲۴. امیدوارم تهش یه اتفاق خوب بیوفته.

دلم یک اتفاق به یاد ماندنی می خواهد. یک اتفاقی که این اواخر سال بیفتد و من غرق شادی شوم. یک اتفاق به یاد ماندنی که ساعت و روزش یادم بماند. یک اتفاق به یاد ماندنی می خواهم. می خواهم یک چیزی رخ بدهد و وقتی سال ها بعد از من درباره ی سال 98 می پرسند به آن اتفاق فکر کنم، لبخند بزنم و بی تردید بگویم بهترین سال عمرم بود...
واو واو واو
 
امروز یه اتفاق خنگولی خوب برای من افتاد راستی :)))
 
این اتفاق خنگولی قبلنا با ادم دیگه ای افتاده بود ولی این اتفاق خنگولی ازون اتفاقات نیست و همه چیز مسلم و جدیه.
 
مغروری و من فدای اون غرورت
 
آبی ترین آبی عشق رنگ احساس منه
 
اوه اوه اوههههههههههههههههههههههههههههه
 
(همزمان با نوشتن این دارم میرقصم میدونم باور نمکنین)
 
شب تو شب منه
شب شب عاشق شدنه :))))))))
 
 
غمت داره منو با خودش میبره به گذشته بودنتبه مادرم گفتم: «دیگر تمام شد»گفتم: همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می‌افتدباید برای روزنامه تسلیتی بفرستیمهمیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می افتد همیشه پیش از انکه فکر کنی اتفاق می افند همیشه پیش از انکه فکر کنی اتفاق میافتد همیسه پیش اط انکه فکر کنی اتفاق میافتد همیشه پیش از آنگه....همیشه..فکر کنی.... اتفاق افتاده بود ذیگر تمام شده بود تمام شده بود باید برای خودم تسلیتی بفرستم چرا که غمت مرا خواهد کشت
 
این که از یه اتفاق بد که از اتفاق بد قبلی بدتر بوده سالم بیرون میای، هیچ خوب نیست. به نظرم خیلی هم ترسناکه. چون یعنی از اینی که اتفاق افتاده، بدترش هم هست در آینده. چی ترسناک تر از این که آدم بدونه قراره بازم دهنش سرویس بشه تازه خیلی بدتر از قبل؟ از کجا معلوم دفعه بعد جونت تموم نشه؟
 
 
در درونم چیزی اتفاق افتاده بود و بدترین چیز ها همیشه در درون ادم اتفاق می افتد . اگر اتفاق در بیرون بیفتد مثل وقتی ک اردنگی میخوریم میشود زد ب چاک 
اما از درون غیر ممکن است 
وقتی به این حالت دچار میشوم میخاهم بروم بیرون و دیگر به هیچ کجا برنگردم . مثل این است ک وجود دیگری در من باشد 
شروع میکنم ب زوزه کشیدن خود را روی زمین میاندازم سرم را ب این طرف و ان طرف میکوبم تا بیرون برود انا غیر ممکن است 
پا ندارد ؛ ادم ک از داخل پا ندارد 
در حال خواندن کتاب بنویس تا اتفاق بیفتد هستم 
اعتقاد به اینکه خواسته هاتو بنویس و کائنات و خدا و کلا هرچی در جهان هستیه تورو بهشون می‌رسونن. به نظرم اتفاق جذابیه و اتفاقا یه کانال نویس عزیز نوشته بودن که از این طریق به چیز هایی رسیدن 
نمی‌خوام منفی فکر کنم امیدوارم منم برسم -___-
کتاب قشنگیه و تجربه های واقعی هم نوشته در اون پیشنهاد میکنم بخونیدش 
:)
لحظه ها... اتفاق ها...
همه لحظه ها و اتفاق های این زندگی مشترک از جلوی چشم هاش میگذره. الان 72 ساعته که مدام داره تصویر میبینه؛ خنده های مهناز، اشک هاش، سفرهاشون، دعواهاشون... و جمله های آرمان که مدام تکرار میشن : اتفاق ها و لحظه هان که مهمن"
احمد تصمیم گرفته به این فلسفه آرمان فکر کنه. درواقع بیشتر از فکر، چون به نظرش منطقی میاد، میخواد عملیش کنه.
داره اتفاق ها رو مرور میکنه. لحظه ها رو هم. و این مسئله با خودش ترس میاره. ترس از این که لحظه ها اونقدر ج
سلام
حادثه تا شادی 
اگرما مراقبت کنیم که حوادث زیادی اتفاق نیفتد ما میتوانیم که محیط شادی درست کنیم
 حادثه سخت تریتن اتفاق ممکن است یعنی اگرحادثه ای اتفاق نیفتد مدرسه شاد می شود و غم و اندوه کم میشود
و یکی از راه های جلو گیری از حوادث رعایت بهداشت است
یکی دیگر از راه های جلو گیری از حوادث همکاری کردن بچه ها با معلم بهداست مدرسه است 
یکی دیگر از راه های محا فضت در برابر بلا ها از خود است
امروز در اتوبوس برای اولین بار مطمئن شدم بنا نیست هیچ اتفاق خوبی بیفتد. و بنا نیست همه‌چیز بهتر شود. بنا نیست هیچ‌چیز بهتر شود. اتفاق خطرناکی بود. از سرم نگذشت. من مُردم و یک چیزِ مهم را فهمیدم و آن، این بود که، من باید در این بدترین وضعیت تا انتهای عمرم زندگی کنم.
هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد ،وقتی تصور آن را می کنی.
هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد ،وقتی آن را با تمام جزئیات تجسم می کنی.
هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد ،وقتی انتظار آن را داری.
هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد ،وقتی طرح واقعی و علمی را در ذهن می پردازی.
ادامه مطلب
بسم او ...
شده تا به‌حال دیوانه‌ای به پستتان بخورد و شما عمیقاً به فکر فرو بروید که حکمت این اتفاق چه می‌تواند باشد.
چند روز پیش این اتفاق برای من افتاد. با فردی برخورد کردم که بی‌وقفه فریاد می‌زد، فریادهایی که از عمق جانش بود تا صدایش را به گوشم برساند
ادامه مطلب
بی‌رحم‌ترین اتفاق دنیا چیه؟برای آدمی که عزیزی رو از دست داده مرگ شاید بی‌رحم‌ترین اتفاق دنیا باشهبرای سربازی که تازه از جنگ برگشته؛ جنگ بی‌رحم‌ترین اتفاق دنیاستبرای مردی که سیل خونه و زندگیش رو برده؛ سیلبرای آدمی که از گذشته‌ش پشیمونه؛ حسرتبرای بچه‌ها اما یه زمین خوردن؛ افتادن بستنی روی زمینبرای یه بیمار که روی تخت بیمارستانه؛ بیماریبرای اونی که چشماش دنبال یه گمشده میگرده؛ انتظار
و
.
.
.
.
.اما میدونی من فکر میکنم دلتنگی بی‌رحم‌تری
 بعد از هر طوفان و شکست و اتفاق بدی که توی زندگی میفته، به یه دوره ریکاوری نیازه که ذهن استراحت کنه و بتونه یه کار دیگه رو شروع کنه یا تلخی اون اتفاق کمرنگ تر  بشه. من هیچوقت این دوره رو جدی نمی گرفتم و بیشتر خودم رو تحت فشار میذاشتم. الان نسبت به ماه گذشته تغییر چندانی نکردم و گذشته رو هم پشت سر نذاشتم؛ اما قکر میکنم آماده ام که قدم بعدی رو بردارم. 
اتفاقات خیلی سریع روی من تاثیر میذارن
کوچکترین اتفاق بد حالمو بد میکنه،ذهن را شلوغ و روی کارآیی و روز و روابطم تاثیر گذاره.
چه موضوع شغلی باشه چه خانوادگی و چه در ابعاد بزرگتر در حد جامعه و ... باشه.
اصلا اتفاق قشنگی نیست تاثیر گرفتن از هر اتفاق درگیر میشم و همه چی به هم میریزه 
قرارداشته باشم کنسل میکنم و کاری دستن باشه رها
میشینم به فکر کردن و فکر کردن و فکر انقدر که از شدت بلاتکلیفی به مردن فکر میکنم و شروع به ناسزا گفتن به خودم که این چه راهی
هزار سال منتظر یه اتفاق خوب باش ، عمرا اگه اتفاق بیفته!بعد اتفاق هایی که اصلا احتمالش رو نمیدی بیفته ، چنان طوری از اون بالا میوفته رو مَلاجِت که دیگه نمیتونی راه بری.
یه توصیه برادرانه می کنم بهتون.جزئی از جامعه منتظر نباشید.هیچ کس قرار نیست بیاد . قرار نیست یکی  بیاد و زندگی ما رو گل و بلبل کنه و با انتظار هیچ چیز درست نمیشه.در مواقع سختی ،  یکی از راه های تسکین روح ، پناه آوردن به واژه انتظار هست  ولی انتظار مثل ماده مخدر میمونه و جز توهم و تب
   همه ی آدمهای روی زمین هر لحظه در یک موقعیت هستند، موقعیت الان شما با موقعیت یک ماه شما خیلی متفاوت است، در طی یک ماه اتفاق های زیادی در زندگی هر یک از ما می افتد، خیلی این اتفاق ها باب میل ما هستند و از خیلی دیگر از این اتفاقات بیزاریم بطوریکه وقتی اتفاق می افتند عالم و آدم را مورد لعن و نفرین قرار میدهیم، چه بسا اتفاقاتی ک به نفع ما هستند و از آنها بیزاریم و چ بسا اتفاقاتی که به ضرر ما هستند و ما خیلی به انها علاقه مند میشویم، درک و اعمال این
راستش را بخواهی همیشه به مو میرسد. به مو میرسد و پاره می‌شود. چندتایی هم پاره نمی‌شوند. یادم نمی‌آید اخرین باری که به مو نرسید کی بود. معمولا سعی میکنم با تمام قلبم به اتفاقات و ادم‌ها نزدیک شوم. به تمامی درگیرش میشوم. اما انقدر کش می‌اید، انقدر اتفاق افتادنش، اطمینانش، دیر می‌شود که اخرش به مو میرسد. شور و شوقم سرد می‌شود. دیگر آن علاقه گذشته را به اتفاق افتادنش ندارم. البته بهتر است بگویم علاقه دارم ولی دیگر اهمیتی ندارد. پلن‌های دیگر ِ
راستش را بخواهی همیشه به مو میرسد. به مو میرسد و پاره می‌شود. چندتایی هم پاره نمی‌شوند. یادم نمی‌آید اخرین باری که به مو نرسید کی بود. معمولا سعی میکنم با تمام قلبم به اتفاقات و ادم‌ها نزدیک شوم. به تمامی درگیرش میشوم. اما انقدر کش می‌اید، انقدر اتفاق افتادنش، اطمینانش، دیر می‌شود که اخرش به مو میرسد. شور و شوقم سرد می‌شود. دیگر آن علاقه گذشته را به اتفاق افتادنش ندارم. البته بهتر است بگویم علاقه دارم ولی دیگر اهمیتی ندارد. پلن‌های دیگر ِ
از صبح دارم به فرشته‌ها و کائنات می‌گویم من فلان اتفاق و فلان اتفاق و ان بخش زندگی و ان دیگر بخش و وضعیت موجود و همه و همه را پذیرفته‌ام و راضیمیک لبخند کش‌دار هم وصل‌کرده‌ام به صورتمنفس های عمیق از سر ارامش‌هم می‌کشم که همه چی خوبه، من چقدر خوشبختم.از آن جا هم که اینچنین نیست که شما حرفی بگویی و کائنات ساده رد شود، قلدرم قلدرم بکنی و بقیه هم قبول کنندجا دارد در پایان این شب بگوییمخلق الانسانَ یک پهلوان پنبه
حس میکنم باید در مورد این موضوع بنویسم .
اتفاقی که از مهر ماه انتظارشو میکشیم هنوز اتفاق نیافتاده و منتظریم که اتفاق بیفته . یعنی خوشبین هستیم .
همون اتفاقی که خیلی میتونه تغییرات ایجاد کنه ..
توی سبک زندگیامون ..
اعتماد به نفسمون ...
حتی ما رو در رسیدن هدفامون مصمم تر کنه ..
هدفای جدید به زندگیمون بده ..
در کل معنای جدید بده و یه سکوی پرتاب میشه .
ایشالله توی زندگی شما هم همچین اتفاقایی رقم بخوره ..
واسه منم دعا کنید هر چه زودتر اون اتفاق خوبه بیفته !
با ازدواج کردن هیچ تغییری دفعتا اتفاق نمیفته، نه رفتار آدم ها، نه فکر ها و ارزش هاشون تغییر میکنه و نه زندگی از این رو به اون رو می‌شه.
فلذا نه به امید اینکه یه تغییری میکنید خودتون یا طرف مقابل ازدواج کنید نه امیدوار باشید که زندگی بعد ازدواج مثلا یچیز جدیدی می‌شه که قبلا نبود. 
همه چیز به مرور اتفاق میفته، با کنده شدنِ پوست، با قد کشیدن، با صبورتر شدن.
 
آیا بین هیجانات من و رویداد فعالساز رابطه مستقیم وجود دارد!؟ اگر کسی  جواب سلام مرا نداد یا الفاظ ناشایستی بکار برد، در اینجا چه چیز مرا ناراحت میکند؟و یا منشا تولید هیجان و حال بد من چیست؟ ایا توهین یا سلام نکردن(رویداد) موجب ناراحتی و یا عصبانیت من شده یا علت چیز دیگریست!! کلید طلایی باز کردن درب این گنجینه و معما در اختیار خود شخص است!
 نوع نگاه شخص و معناییکه به آن اتفاق میدهد علت اصلی و منشا تولید هیجان فرد است. در مثالی که ذکر شد،نفر اول
جریمه در اینستاگرام چیست؟‌چرا باید اینستاگرام پیج ما را مورد جریمه قرار دهد؟‌ شاید از نظر ما کاربران عادی اینستاگرام قانون خاصی نداشته باشه ولی در نگاهی حرفه ای اینستاگرام قواعد و قوانین خاص خودش را دارد؟‌جریمه اینستاگرام که به اصطلاح به آن شادوبن می گویند چرا اتفاق می افتد؟؟‌دلایل متعددی برای آن می توان بیان کرد از •    استفاده از ربات‌ها برای لایک، کامنت و افزایش مشارکت•    استفاده از نرم‌افزارهایی که برخلاف شرایط استفاده از خ
این جمله معروفه هست که میگه:
Good things take time
به نظرم این چرته! واقعا چرته! 
چرا؟
چون عمق مطلب را بیان نکرده. 
چیزهای خوب، جونت را بالا میارن تا اتفاق بیوفتن.
و حالا حدس بزن چی؟
اون چیزها حتی ممکنه خوب هم نباشن بلکه چیزهای معمولی و ساده‌ای باشند ولی
بازم جونت را بالا میارن تا اتفاق بیوفتن.
-چنین گفت مهسا-
دانلود آهنگ نیما علامه اتفاق خوب { کیفیت 320 و 128 }
امشب برای شما عزیزان جاز موزیکی ، دانلود آهنگ ♪ نیما علامه ♪ اتفاق خوب ♪ با متن و دو کیفیت عالی
Download New Song BY : Nima Allameh – Etefaghe Khoob With Text And Direct Links In jazzmsuic
متن آهنگ اتفاق خوب نیما علامه
»───♫♫●|●|●♫♫───«
اتفاق خوبیه ، بهم رسیدیم من و تو … !
خوب عطر نفسات پر شده تو هوای من … !
دیگه نزدیک یه ساله که من تو و باهمیم … !
»──|♫●|──«
لحظه هام ، کنار تو ، قشنگ و و رویایی شدن … !
عکس ازدواجمون ، باهم توی ق
چند ساله‌ام؟ فکر می‌کنم توی 16_ 17 سالگی گیر کردم. روزها جلو می‌ره، معلومه که منتظر من وای‌نمیسته تا به خودم بیام و یه حرکت خفن بزنم. اصلا قرار نیست همه تو زندگیشون یه کار بزرگ بکنن. کاش همین روزای معمولی بی‌اتفاق رو الکی هدر ندم بابت منتظر همه چی اوکی شدن. همه چی قرار نیست عالی بشه تا من به خودم بیام. نه فقط برای من، برای هر کسی روز خوب هست و روز بد، اتفاق خوب هست و اتفاق بد. حالا این دوز ترکیب‌شون تو زندگیا با هم فرق داره. 
اینا رو تو تئوری خی
زندگی و مرگ آنطور که ما فکر میکنیم، دو چیز مجزا نیستند. شما فکر میکنید زندگی روزی که متولد شدید، اتفاق افتاده است و مرگ روزی که بمیرید، اتفاق خواهد افتاد. 
بنابراین یک فاصلۀ هفتاد، هشتاد یا صدساله بین آنها وجود دارد.... 
ادامه مطلب
هنوز هم قرار نیست اتفاق خوبی برای خودم بیافته .
همچنان به خوشحالی _ اتفاق های خوبی که برای دیگران میافته ادامه میدم ...
No way
روح وحشی
+شاید دارم برای خودم عزاداری میکنم .
خودی که مرگ اش را دارم میبینم ...
++ هر چه که ناله میکنم
     گوش به من نمی کنی
ترسناکه.
دوست ندارم این اتفاق برای من بیفته.
ترجیح میدم توی اوج *** از درد بمیرم ولی اتفاق نیفته.
درسته هیجان انگیزه و ادمو به وجد میاره حتی منو. ولی بازم این چیزی از ترسناک بودنش کم نمیکنه.
شاید تصورش برام جالب باشه اما واقعیتش برام وحشتناکه.
ولی خب ذوق زدن واسه بقیه یه کم ازار دهندست وقتی میبینی توهم میتونی توی اون شرایط باشی.
بیخیال اصن هر چه بادا باد. فعلا از نمای ماه رنگارنگم لذت میبرم .البته فقط توی این موضوع.
به خودم میگم رو چه حسابی من صرف این که به این دنیا اومدم باید تصور کنم از نظر علمی تو بدنی باهوش، تاثیرگذار و استثنایی قرار گرفتم؟ چه لزومی داره حضورم در این دنیا حتما در چنین موقعیتی اتفاق افتاده باشه؟ میفهمید؟ چه لزومی داره فکر کنم حالا که هستم لابد اتفاق خاصیه برای دنیا و باید کار مهمی انجام بدم؟
رار نیست چیزی درست بشه ، قرار نیست حبیب کاف و یا دکتر رفسنجن کاری کنه و یا خودم کاری کنم فقط قراره از این ویزای که خدا بهم داده با هدف های که دارم پول بیارم و بجنگ درد برم و توی این جنگ شکست ش بدم و لذت ببرم همین و کم کنم حبیب کاف هم به هدف هاش برسه چون شاید اون هم دردهای رو همراه ش داشته باشه که من نمیدونم . بهرحال همه چیز با درد همراه دردی که قصد داره هر شادی و لذتی رو بر من زهر مار کنه و منی که تصمیمم گرفتم از این به بعد نذارم این اتفاق بیفته .
وای امروز که کوه رفته بودم، پاهام داشت می‌لرزید. جدّی داشت می‌لرزید. :)) نمی‌دونم بیش‌تر از ترس بود یا پاهام بی‌جون شده بود. جالب بود واقعا.
یاد یه باری افتادم که برای اولین بار دندونام داشت می‌خورد به هم از سرما. و اون باری که از تعجب دهنم ناخودآگاه باز شد. موقعیت‌هاشون رو یادم نیست ولی یادمه برام جالب بود؛ این که اتفاق‌هایی که فکر می‌کردم صرفا اغراق شده‌ن واقعا اتفاق می‌افتن. 
وای امروز که کوه رفته بودم، پاهام داشت می‌لرزید. جدّی داشت می‌لرزید. :)) نمی‌دونم از ترس بود یا پاهام بی‌جون شده بود. جالب بود واقعا.
یاد یه باری افتادم که برای اولین بار دندونام داشت می‌خورد به هم از سرما. و اون باری که از تعجب دهنم ناخودآگاه باز شد. موقعیت‌هاشون رو یادم نیست ولی یادمه برام جالب بود؛ این که اتفاق‌هایی که فکر می‌کردم صرفا اغراق شده‌ن واقعا اتفاق می‌افتن. 
۴۹- خون شقایق حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت     آری به اتفاق جهان م یتوان گرفت افشای راز خلوت ما خواست ردشمع   شکر حداکه سر دلش در زبان گرفت زین آتش نهفته که درسینه من است   خورشید شعله ایست که درآسمان گرفت م یخواست گل که دم زنداز رنگ و بوی … خون شقایق – حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت – غزل ۸۷
منبع : فالگیر
روزها در حال دویدن هستن و من رو محکم به دنبال خودشون می کِشَن ...
خیلی هفته گذشته رو خوب شروع کردم بر عکس این هفته،کلاً این هفته انگیزه هام نابود شدن و خاکسترشون رو تو فضای اتاقم می بینم،خاکستر شدن اتفاق خوبای آینده رو هم ...
کاش سر عقل بیام و اون گذشته رو همون جا،جا بذارم و تو حال زندگی کنم ...
این 5شنبه مهمونی دعوتیم و تهِ دلم یه خوشیِ کوچولو دارم و نمی دونم چرا؟!!!
عجیب ترین اتفاق تو این یه سال گذشته رو از سرگذروندم و هنوزم زنده ام ...
چیه این انسان
تولد!!!
نمی تونستم تا مدت ها این اتفاق رو درک کنم!!
اما اتفاقه قشنگیه، خییییلی، توی این اتفاق، عاشق خدا میشی
تولد یه انسان، خیییلی قشنگه .. 
وقتی قدر این تولد رو بدونی، توی دنیا فقط عاشق خدا میشی ..
 
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
 
چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروش عالم غیبم چه مژده‌ها دادست
 
که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست
 
خدایا در خودم، هر روز تولدی و تولدی و تولدی از تو می خو
بله، فقط کافیه سیستم نورونی عملکرد دترمنستیک داشته باشه، اونوقت از همون موقعی که احتمالا سناریوی پرت شدن آدم تو زمین اتفاق افتاده، عملکرد نورونی با عملکرد دترمنستیک زمین و سایر موجودات همراه شده، و بوم، اگه این درست باشه یعنی تمام تاریخ از گذشته تا حال تا آینده از ابتدا کاملا معین بوده و طبق برنامه اتفاق افتاده و اتفاق خواهد افتاد.اگه این فرضیه رو بگذاریم کنار تحقق پردازش کوانتومی و فرض دیگرمون این‌ باشه که ساختار علت و معلولی به طور کام
بستنی سنتی یک کیلویی را داخل فریزر گذاشتم و منتظر آمدنت شدم که آن اتفاق افتاد! برای اولین بار در همه عمرم، دیگر دلم بستنی نخواست. رفتم که ظرف دست نخورده بستنی را داخل کیسه زباله بیندازم. تا مدتها بعد، از خوردن بستنی لذت نبردم.

قرار گذاشته بودیم دفعه بعد، با هم برویم چارباغ عباسی و جعبه ویژه بخوریم که آن اتفاق افتاد و قرارمان به هم خورد. بعد از آن، هر چه جعبه خوردم، مزه زهر می داد.
نشسته بودم نکات کتاب آسیب شناسی روانی 2 را درمی آوردم تا برای تدر
interstellar
این که اصلا نیاز نیست چیزی راجع بهش بگم.خودتون میدونید :))
+قانون مورفی نمیگه قراره چیز بدی اتفاق بیفته
+میگه چیزی که بتونه اتفاق بیفته ، اتفاق هم میفته
+صداقت تمام عیار ایمن ترین راه برقراری ارتباط با موجوداتی که دارای احساس هستند نیست
(_ما اون مسئله ها رو صدها بار امتحان کردیم
+کافیه فقط یه دفعه کار کنه)
+عشق تنها چیزیه که از بعد زمان و مکان فراتره و ما میتونیم حسش کنیم شاید باید بهش اعتماد کنیم حتی اگه هنوز درکش نمیکنیم

فیلمِ بدون تعهد
بستنی سنتی یک کیلویی را داخل فریزر گذاشتم و منتظر آمدنت شدم که آن اتفاق افتاد! برای اولین بار در همه عمرم، دیگر دلم بستنی نخواست. رفتم که ظرف دست نخورده بستنی را داخل کیسه زباله بیندازم. تا مدتها بعد، از خوردن بستنی لذت نبردم.
قرار گذاشته بودیم دفعه بعد، با هم برویم چارباغ عباسی و جعبه ویژه بخوریم که آن اتفاق افتاد و قرارمان به هم خورد. بعد از آن، هر چه جعبه خوردم، مزه زهر می داد.
نشسته بودم نکات کتاب آسیب شناسی روانی 2 را درمی آوردم تا برای تدر
دانلود آهنگ جدید روزبه بمانی به نام اتفاق
Roozbeh Bemani - Etefagh
ترانه : روزبه بمانی ؛ موزیک : احسان نی زن ؛ تنظیم : سعید زمانی
+ متن ترانه اتفاق از روزبه بمانی
مثه چشامی / مثه نفس کشیدن شدی برام هَوامی
برو به هر کی پرسید ازت، چرا باهامی / بگو خدامی

ادامه مطلب
استرس و بی خیالی باید به تعادل برسند تا درس خواندن اتفاق بیفتد. تز به علاوه آنتی تز، سنتز را ایجاد میکند. این به طور خلاصه تضاد دیالکتیکی است که مارکس از آن می‌گوید. مثلا بورژوا و سرمایه داری انقلاب بورژازی را بوجود می‌آورند. هر چیزی که بخواهد اتفاق بیفتد باید یک تضاد ایجاد شود، و یک تعادل هم در این تضاد بوجود بیاید تا سنتز رخ دهد.
مثلا تضادی که در یک رابطه ی زن و مرد است، تضاد قدرت زن و قدرت مرد است. اگر یک طرف قدرتش بیشتر شود، ظلم اتفاق می‌اف
ترس از یک اتفاق مثبت یا منفی، حتی اگر بهترین و زیباترین اتفاق زندگیت هم باشد، گاه تمام وجودت را تسخیر میکند. اگر ندانی چطور با ترس و دلهره هایت روبرو شوی، و اگر کسانی را نداشته باشی که آرام به تو گوشزد کنند که چقدر از پتانسیل ها و قدرت خودت غافل مانده ای، ترس چون موریانه ای میشود که به زندگیت میزند و نابود میکند تمام لحظاتت را. باید قوی بود، باید با ترس ها روبرو شد و باید آنقدر صبور بود تا زمان بگذرد و بگذرد و خیلی چیزها را در ظرف خود حل کند.
در حال گوش دادن قطعه ی "مقدمه کاروانیان" از آلبوم خراسانیات بودم. نمیدانستم بیکلام است. از اول تا آخرش را منتظر شروع آواز بودم. قطعه تمام شد در حالیکه از آن نوازش زیبا هم هیچ لذتی نبرده بودم.
میپرسم: چند درصد زندگی، اینطور گذشته است؟
پاسخ میدهد: انّ الانسان لفی خُسر...
 
 
 
+ علاقمند بودنم به موسیقی سنتی و کلاسیک دارد به من یاد میدهد که سعی کنم به جای منتظر یک اتفاق خاص بودن، از همین چیزی که الان دارم نهایت استفاده را بکنم و لذتم را ببرم. شاید اصل
به طور رسمی ، دو روز دیگه تا فارغ‌التحصیلیم مونده . البته ۳تیر یه امتحان جامع داریم ولی خب حس جالبیه که در جواب سوال تموم نکردی ؟ بگی دو روز مونده 
از چهارسال اتفاق‌های عجیب و دیدن آدم‌های جورواجور و تحقیر شدن‌ها به دست استاد و پرسنل بیمارستان و همه همه، حالا فقط دو روز مونده و میدونم که این چهارسال فقط نمونه‌ای بود از اتفاق‌ها و آدم‌هایی که تو سال‌های آینده زندگی پیش روم قرار میده .. 
بی‌انصاف نباشم ، روزهای خوب ، حس‌های خوب و آدم‌های
این همه نوشتم نوشتم نوشتم اما یادم رفت اینو بگم ممکن با یه اتفاق بد همه رویاهام دود بشه بره هوا. فکر کن دیگه نشنوم. فکر کن همه اینها بیهوده بشه. فکر کن تلاش کنی اما به خاطر یه نقص مجبور بشی رهاش کنی. اون قدر تو خودت بری که دنیارو فراموش کنی. میترسم از برای همیشه نشنیدن. از این که یروز صبح بیدار بشم ببینم هیچی نیست دنیا خالیه. همینجوری بدون سمعک ها انگار واقعا نمیشنوم. چقدر من بدبختم. البته تو این قضیه. اما این نمیذارم باعث شه دست از تلاشم بردارم. ا
احتمالا همه ما شنیدیم که می گن اتفاق خبر نمی کنه ولی خب با زیر و بالا کردن بعضی از مسائلِ پیرامونم متوجه شدم که اتفاق اونقدرها هم مهمون ناخونده نیست که بی خبر وارد زندگی هرکس بشه . از یه مثال مجرّب که برای خودم اتفاق افتاده می گم :
ماجرا از وقتی شروع شد که پسر ، توانایی راه رفتن رو پیدا کرد و به درجه ی بالایی از شیطنت رسید بطوریکه در هر لحظه دنبال سرگرمی جدیدی بود و هست . با بالارفتن سن و عقل شیطنت های حرفه ای و البته خطرناک تری هم شکل گرفت . تلویز
یکی از بدترین اتفاق‌هایی که میتونه توی زندگی خوابگاهی بیافته، اینه که شیر رو گذاشته باشی روی گاز تا جوش بیاد و بعدش یادت بره. اون موقع‌است که چنان بوی شیر سوخته کل خوابگاه رو فرامیگیره که تا دو طبقه پایین‌تر و دوطبقه بالاتر بوش میپیچه و کلی سر هستن که از در اتاق بیرون کشیده میشن تا بی‌مسئولیتیت رو بارها و بارها گوشزد کنن تا اینکه تا آخر عمر به سرت نزنه که دوباره بخوای توی خوابگاه شیر بجوشونی.
اما امروز بنا به یک اتفاق بسیار خوش یمن و عالی د
 
آیا بین هیجانات من و رویداد فعالساز رابطه مستقیم وجود دارد!؟ اگر کسی  جواب سلامم را نداد یا شخصی الفاظ ناشایستی بکار برد، در اینجا چه چیز من را ناراحت کرده؟ منشا تولید هیجان و حال بد من چه بوده؟ توهین یا سلام نکردن(رویداد) موجب ناراحتی و یا عصبانیت(هیجان) من شده یا علت چیز دیگریست؟!! کلید طلایی باز کردن درب این گنجینه و معما در اختیار خود شخص است!
 نوع نگاه شخص و معناییکه به آن اتفاق میدهد علت اصلی و منشا تولید هیجان فرد است. در مثالی که ذکر شد
علت خونریزی بعد از جراحی بینی چیست؟
خونریزی بعد از جراحی زیبایی بینی بسیار به ندرت اتفاق می افتد، اما اگر اتفاق افتاد می تواند علت های مختلفی داشته باشد. اگر کمتر از ۱۲ ساعت بعد از جراحی بینی، خونریزی اتفاق بیفتد، معمولا به دلیل بالا رفتن فشار خون است که علت بالا رفتن فشار خون هم، یا وجود درد و یا تهوع و استفراغ ناشی از داروهای بیهوشی می باشد. بنابراین برای پیشگیری از خونریزی ناشی از درد باید از مسکن استفاده شود و برای پیشگیری از خونریزی ناش
سلام.
میخوام خاطرات خودم از رابطه ی ۷ ساله ای که با یک خانم بزرگتر از خودم داشتم را اینجا بنویسم تا اسیب هایی که به من رسید برای کس دیگه ای اتفاق نیفته.
اول از خودم میگم اسم من آریا ست ، اولین بچه ی یه خانواده ی فرهنگی ام که سرشار از مشکلات متفاوت بود .
همیشه دوست داشتم با کسی که ازم بزرگتره رل داشته باشم از بودن با دختر های هم سن و سال خووم لذت نمیبردم بخاطر همین همیشه دنبال این بودم که با یه خانم بزرگتر از خودم رابطه برقرار کنم که تابستون سال ۹۳
 
سوسو زدن یا چشمک ستاره‌ها چیزی است که در همان نگاه اول به آسمان به چشم می‌آید. هرچند که نور بعضی از ستاره‌ها که آن‌ها را با عنوان ستاره‌های متغیر می‌شناسیم در طول زمان تغییر می‌کند، اما بدیهی است که سوسو زدن و تغییر نور سریع ستاره‌ها در آسمان اتفاقی نیست که مربوط به ماهیت ستاره باشد.
به گزارش آسمان نما، چشمک زدن ستاره‌ها بر اثر گذر نورشان از جو زمین اتفاق می‌افتد. نور ستاره پس از گذر از لایه‌های مختلف جو شکسته می‌شود و بر اثر آن به سر
این روزها اتفاق های عجیب خیلی بیشتر از همیشه مرا سر شوق می آورد
همین که یکنواختی این روزهایم کمی دستخوش تلاطم دریای بی در و پیکر زندگی می شود
خودش
آنقدر برای من مسرت بخش است که توگویی انگار دستان تو را دوباره در بغل کشیده ام
امروز اتفاق عجیبی افتاد
چیزی شبیه یک تصادف
شبیه یک اتفاق بد
یک اتفاق دردناک
و آن،
ادامه مطلب
برای این‌که جهت‌گیری غلط و انحراف در انقلاب اتفاق نیافتد، احتیاج به شاخص‌های معینی هست. اگر این شاخص‌ها روشن و واضح در معرض دید مردم بود، انحراف اتفاق نمی‌افتد؛ اگر کسی هم در جهت انحراف کار کند، از نظر توده مردم شناخته می‌شود؛ اما اگر شاخصی وجود نداشت، آن وقت خطر، جدی خواهد شد.کتاب عهد مشترک، صفحه ۱۳۱
#ارسالی_همراهان
اتفاق جالب ...
کاظمین کسی که تفتیش میکرد 
عکس شهید مهدی رو دید شناخت 
عرب بود و از نُجبا حشد الشعبی 
گفت: 
هذة سماحة شهید الطریق الهدم الاسرائیل ؟ این عکس شهید راه نابودی اسرائیل است؟
گفتم: 
نعم تعرفه؟ بله میشناسیش؟
گفت: 
نعم و عکسش رو بوس کرد 
جمعیت فشار آورد رفتیم تو 
دیگه ندیدمش ...
خاطره سال ۹۷
شهید راه نابودی اسراییل
شهید محمد مهدی لطفی نیاسر
اصل ماجرا را از یک کارشناس ارشد شبکه و زیرساخت جویا شدیم. وی در این باره به خراسان گفت: به نظر می رسد این اتفاق خیلی برنامه ریزی شده از سوی تلگرام نیست؛ زیرا سال های گذشته نیز اتفاق مشابهی برای یوتیوب و فیس بوک افتاد.وی افزود: برای فیلترکردن، باید پروتکل و یا آی پی فیلتر شود. در ایران برای فیلترکردن، از  روش فیلترینگ هوشمند استفاده می‌شود.وی ادامه داد: در ایران بر اساس DNS یا همان اسم دامنه، فیلترینگ انجام می شود. به گونه ای که آدرس آی پی که برگر
◀واقعه جانسوز عاشورا در کربلا دردناکترین و سوزناکترین اتفاق عالم هست،هر سال که میگذرد نه تنها قدیمی و تکراری نمی شود،بلکه هر سال همان حس و حال اتفاق تازه را دارد.
◀عاشورا آینه تمام نمای درس عبرت،ایستادگی،وفاداری،ولایت و شجاعت هست.
ما در جهانی سرد و بی رحم زندگی و کار می کنیم که لپ تاپ های ما خیلی وقت ها مورد کم لطفی ما واقع می شوند. صرف نظر از اینکه چقدر سعی می کنیم با آنها با ملایمت رفتار کنیم ، نوت بوک های ما خیلی وقت ها به زمین می افتند ، چیزی روی آنها ریخته می شود یا اتفاق بدتری برای آنها می افتد- دیر یا زود یکی از این اتفاق ها برای آنها اتفاق خواهد افتاد. ما در این مقاله تعمیر آسان شش مشکل رایج لپ تاپ را به شما آموزش خواهیم داد.
لینک های مفید : | تعمیر لپ تاپ دل | تعمیرات ل
سلام
حادثه تا شادی                      
اگرما مراقبت کنیم که حوادث زیادی اتفاق نیفتد ما میتوانیم که محیط شادی درست کنیم
 حادثه سخت تریتن اتفاق ممکن است یعنی اگرحادثه ای اتفاق نیفتد مدرسه شاد می شود و غم و اندوه کم میشود
و یکی از راه های جلو گیری از حوادث رعایت بهداشت است
یکی دیگر از راه های جلو گیری از حوادث همکاری کردن بچه ها با معلم بهداست مدرسه است 
یکی دیگر از راه های محا فضت در برابر بلا ها از خود است
 
سلام دوستان عزیز، از اینکه در حال مطالعه این مطلب هستید ممنونیم
با ساخته شدن بلاک شماره ۶۳۰,۰۰۰ در بلاک چین بیت کوین، هاوینگ (نصف شدن پاداش بلاک) اتفاق افتاد. به این ترتیب، از این پس به‌طور میانگین در هر ده دقیقه به جای ۱۲.۵، ۶.۲۵ واحد بیت کوین تولید خواهد شد.
 
جهت مشاهده ادامه مطلب برروی فلش سمت چپ در بالا کلیک نمایید 
ادامه مطلب
شبی دیگر ست. ساعت ها در عین هیچ نکردن به هر آنچه گذشته فکر می کنم. آنچه نباید اتفاق بیافتد باز اتفاق می افتد. شاید اصلن نباید به گذشته فکر کنم. شاید باید سراغش را در دوباره خواب دیروزم بگیرم. شاید باید ریشه ای تر به ماجرا نگاه کنم. شاید باید درس حمایت اجتماعی را جدی تر بگیرم. شاید باید به کل خودم را انکار کنم. این شاید ها اما یک به یک کنار می روند چرا که تنها چیزی که از من بر می آید نوشتن است. نوشتن و نوشتن و نوشتن...
ادامه مطلب
بعضی روزا اتفاقای ناخوشایند پشت سرهم اتفاق میفتن.مثلا امروز که رفته بودیم بیرون تو فروشگاه در یخچال رو که باز کردم دستم به یه چیزی گرفت برید و یهو دیدم داره خون میاد ازش.بعد هم اومدم از کنار قفسه رد شم یکی از کنارم رد شد و دستم خورد به گوشه قفسه که لبه تیز داشت.وقتی هم می رفتیم اون طرف خیابون وسط خیابون وایساده بودیم تا رد شیم یه موتورسوار هول کرد نزدیک بود بزنه بهمون:|
همه اینا به کناررر ظهر قرمه سبزی گذاشتم وخوابیدم . با صدای زنگ در همسر از خو
آیا پریود شدن در بارداری طبیعی است؟
پریود شدن در بارداری از لحاظ پزشکی غیر ممکن است. در سه ماهه اول بارداری به دلایلی ممکن است خونریزی رخ دهد. در سه ماهه دوم و سوم نیز ممکن است خونریزی اتفاق بیفتد اما شایع نیست و خطر سقط جنین دارد.
 

 
ستاره | سرویس مادر و کودک - از نظر بسیاری از زنان پریود شدن در بارداری امری غیرطبیعی است. اما از نظر پزشکی این مساله چگونه است؟ آیا در بارداری پریود اتفاق می‌افتد؟ دلایل این اتفاق چیست؟ بیایید خونریزی در باردار
هرچی زمان بیشتر که میگذره حس اینکه نمیتونم تو چیزهایی که دلم میخواد،
به چیزهایی ک علاقه و شوق و ذوقش رو دارم برسم...
برای جواب کنکور باتوجه به رشته ام که معدلیه باید صبرکنم تا شهریور و اخرمهرماه
و هنوزم خونه نشینم و نمیدونم چه کنم..از فرط بیحالی و خستگی و آدمای مزخرف 
دور و اطرافم که با کوچیک ترین حرکتشون،حرفشون،و نزدیک شدنشون به آدم های دوستداشتنیم
کم کم دارم دیوونه میشم...
دلم میخواد هربار که میام و به وبلاگم سرمیزنم یک پست توپ و خوب بنویسم..
واقعا خوشحالم برای این اتفاق که زنان کشورم می توانند به استادیوم های فوتبال بروند و از نزدیک به تماشای مسابقه بنشینند
من خودم که شخصا علاقه ای به فوتبال ایران ندارم و تابحال هم به استادیوم نرفتم و به احتمال زیاد هم نخوهم رفت
در هیچ زمانی برای من این محدودیت قابل درک نبوده و واقعا برای رخ دادن این اتفاق  تبریک میگم 
حالا بماند که سارا از روز بازی ایران تنها یک موضوع در ذهنش در حال چرخش هست اون هم اینکه بره به استادیوم 
که ایشالله خواهد رفت 
ا
اختلال تیک
بسیاری از افراد در بعضی موارد حرکات خاصی از عضلات را تجربه می‌کنند. این حرکات، به نام تیک اغلب روی پلک‌ها یا صورت تأثیر می‌گذارد.
آنها می‌توانند در هر جایی از بدن اتفاق بیفتند. در اغلب موارد، تیک‌ها بی ضرر و موقت هستند.
در بعضی موارد، ممکن است به علت اختلال تیک ایجاد شود.
این اختلال به طور کلی می‌تواند با درمان و تغییر سبک زندگی مدیریت شود.
تیک حرکات ساده، ژست‌های ناگهانی، تکراری، سریع، نامنظم و غیر ارادی است که می‌تواند در عض
صاحب باشگاهی که میرم یه خانم میانسال مثلا حدود 45، 50 ساله ولی بهش میاد بین 30 تا 40 سالش باشه. موهای سفید و مشکی که به خاطر گذر عمره اما مثل مش قشنگه و هیکل کاملا ورزشکاری. یه جذبه ی خیلی خاصی هم داره. همه ی رشته ها رو هم کار میکنه، یعنی جوری که اگه یکی از مربی ها نیاد خودش جایگزین میشه. بعضی از رشته ها هم کلا دست خودشن. 
پارسال من حدود 6 ماه نتونستم برم بعدش که رفتم دیدم سوخته! صورتش، دست هاش، گردنش... همه سوخته بودن، توی خود باشگاه هم این اتفاق افتاد.
به نام خدای مهدی عج



شهید احمدی روشن: ظهور اتفاق می افتد مهم این است ما کجای ظهور ایستاده ایم؟مادر شهید مصطی احمدی روشن:مصطفی می‌دانست که چه راه سختی را درپیش دارد. خسته نمی‌شد. او همیشه به دوستانش می‌گفت، ظهور اتفاق می‌افتد، مهم این است که ما کجای این ظهور باشیم!منبع:http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901127000987#خانواده #شهید #مصطفی #احمدی_روشن #شهید_روشن #موقعیت_ظهور #وقت_ظهور #وظیفه_ظهور #انرژی_هسته_ای #سانتریفیوژ #طرح #پوستر #امام_زمان_عج #شهید #شهادت #اح
خواستم با کالسکه لیلی از در جلوی اتوبوس وارد بشم که راننده در را باز نمی‌کرد و هی ایما و اشاره که از در وسط بیایید بالا!
سر کالسکه رو کج کردم به سمت در وسط اتوبوس و منتظر موندم مسافرها پیاده شدند، وقتی با کالسکه جا گیر شدیم، دیدم که وسط راهروی ابتدای اتوبوس یه سگ خوابیده اندازه گراز :دی خب قاعدتا لجم گرفت و تو دلم گفتم که به! بیا! سگ عزیز بر کالسکه بچه اولویت داشته! صاحب سگ هم همون جا در صندلی اول نشسته بود و با راننده گپ می‌زد و من هر چند یکبار ن
یک عالمه که چه عرض کنم، خیلی عالمه حرف زدیم. تا حالا نشده بود اینطوری با داداشم، برادرم، مهندس منزل، حرف بزنم. کوتاه‌تر از اینا بوده و به ندرت و نه اصلا نصف این بار عمیق. نه داغ می‌کرد، نه بحث رو ول می‌کرد، نه بی‌تفاوت بود، اتفاقا خوب هم پیگیر بود. دقیقا برعکس همیشه. کلا کسی رو داخل آدم حساب نمی‌کنه که بخواد باهاش بحث کنه. منم که از همون اول یه دایره‌ی قرمز دورم بود، با هرکی بحث می‌کرد با من نمی‌کرد، می‌گفت غیرمنطقی حرف می‌زنی. ولی حس می‌ک
از یک جایی به بعد آدم عوض می‌ شود . یکسری خلق‌ و خوها ، عقاید، دغدغه‌ ها. خیلی چیزها می‌توانند روی این تغییرات موثر باشند. سن، تجربه، دوستان، جامعه و کتاب‌ ها و فیلم‌ ها و ... این روزها بزرگترین تغییری که در خلق‌ و خویم رخ داده ، بی ‌اعتمادی‌ ست! به شکل افراطی‌ ای نسبت به همه چیز بی‌ اعتماد شده‌ ام. نسبت به دوستان، جامعه، حکومت و حتی گاهی به اتفاق‌ هایِ خوبِ اطراف. انگار بعد از هر اتفاقی باید درخواستِ ویدیو چک داد! تحلیل کرد که « واقعا چ
تغییر فاز ( مایع به بخار یا بخار به مایع ) در تمامی فرایندهای تقطیر اتفاق می افتد. در فرایندهای چند مرحله ای تغییر فاز در دو طرف سطح انتقال گرما اتفاق می افتد. در فرایند MSF، در خارج از لوله ها، عمل میعان انجام می شود، در صورتی که داخل لوله ها هیچ یک از دو عمل میعان و یا جوشیدن اتفاق نمی افتد و تنها آب دریا تا حدی که به گرمای محسوس برسد، گرم می شود.
مطلب کامل را در سرعت انتقال گرما بخوانید.
دانلود آهنگ جدید محمد اسدی اتفاق خوب
Download New Music Mohammad Asadi Etefaghe Khob
آهنگ جدید محمد اسدی بنام اتفاق خوب
تو برام یه اتفاق خوبی که تکرار نمیشه جز تو هر عشقی بیاد توی دلم تکراری میشه
تا تهش با من بمون تا عشقمون همیشگی شه سر بذار رو شونه هام از عشق بگو مثل همیشه
 
 
 
دانلود آهنگ با کیفیت 320
 
متن آهنگ اتفاق خوب
 
آهنگ های محمد اسدی
بوی بد دهان را می توان به موارد واقعی و غیر واقعی تقسیم کرد. 85 درصد موارد بوی بد دهان واقعی است، به این معنی که از داخل دهان می آیند. موارد باقیمانده به دلیل اختلالات مری، بینی، گلو، سینوسها، ریه ها یا معده اتفاق می افتد. آنها به ندرت به دلیل شرایط پزشکی اساسی مانند کتواسیدوز یا نارسایی کبد ایجاد می شوند. موارد غیرواقعی زمانی اتفاق می افتد که فرد احساس بوی بد دهان کند، که توسط شخص دیگری قابل تشخیص نیست.

ادامه مطلب
درباره یبوست چه میدانید
یبوست یک بیماری مربوط به سیستم گوارش است،که در آن فرد برای خروج مدفوع با سختی روبرو است .در بیشتر مواردیبوست به دلیل جذب زیاد آب توسط کولونی اتفاق می افتد که آنرا از مواد غذایی به خود میگیرد و باعث میشود، غذا از طریق دستگاه گوارش آهسته تر حرکت کند و وقتی این اتفاق میافتد تخلیه روده ها میتواند بسیار دردناک باشد.در این مقاله،علل اصلی یبوست و نحوه درمان و جلوگیری از آن بررسی میشود.
 
  
ادامه مطلب
"All the stuff you think will never happen, will happen. you just gotta be ready for it"
Bones-
"تمام چیزهایی که فکر میکنی هیچوقت اتفاق نمیافتند، اتفاق میافتند. فقط باید آماده‌ی افتادن‌شان باشی." من هیچوقت به این فکر نکرده بودم که در حقیقت احتمال افتادن تمام اتفاقاتی که به نظر من دست‌نیافتنی میرسند، هست. یکبار بعد از اینکه با حسرت در مورد یکی از پروفسورها و زندگی شخصیش حرف میزدم کایل گفت: «طوری حرف میزنی انگار قرار نیست تو هم مثل او باشی.» من از حرفش تعجب کرده بودم اما جوابی به ذهنم
معمولا بیش از اندازه درباره آینده و اتفاقاتی که قرار است بیافتد خوشبینانه نگاه و نتیجه گیری میکنیم.
در بعد معنوی این قضیه باعث میشود که بدترین حال های بد و گناه های بزرگ را از ترس مواجهه و تفکر درباره آن، خیلی غیر ممکن برای خود و غیر محتمل درباره ارتکاب آنها بدانیم.
هیچکدوم از ما خود را لایق گرز آتشین شب اول قبر نمیدانیم، هیچکدوم از ما خود را لایق گم شو خدا نمیدانیم (قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ)،
هیچکدوم از ما خود را لایق افسرد
برای زیباتر شدن پازل بزرگ زندگی تان از دردهای زندگی و افسردگی‌ها، بعنوان سوخت استفاده نمایید. دردهای زندگی را مثل بنزین اتومبیل نگاه کنید که باعث حرکت می‌شوند و شما را به هر جایی که می‌خواهید می‌رسانند. از آشفتگی های زندگی،  بعنوان یک نعمت استفاده نمایید تا بتوانید به سمت و سوی بهتری از زندگی روانه شوید. سعی کنید به این جملات باور داشته باشید تا بتوانید به آنها عمل کنید.  باور کنید که هر پایانی، مقدمه ای برای یک شرع جدید است. شاید در آن زم
چقدر خوبه که، هنوز پیشمی
هنوز دارمت، توی ترانه هام
میشه با واژه‌ها، یه بوسه‌‌ی عمیق
بگیرم از لبات، هر جور که بخوام
چی میشه از تو گفت؟! خیالِ خامِ من
نگات سوژه‌ی، شعرِ معاصره
شبیه منزوی، منم یه شاعرم
بذار ازت بگم، ولی محاوره!
تو آلیسی و من، یه سرزمینِ کور
چشای روشنت، عجایب منه
کلاسیکم ولی، سپید بودنت
یه اتفاق نو، تو قالب منه
بخند بی‌دلیل، بخند پشت هم
که خنده‌هات بشن، آرایه های من
بذار تصویری که از توئه، فقط 
برای من بشه، فقط برای من
تو آلیس
دو تا اتفاق هست که از الان دارم بهش فکر می‌کنم برای حداقل ۶-۷ ماهِ دیگه و انقدر ذهنم رو مشغول کرده که باید حتما بنویسمشون و دیگه بهشون فکر نکنم.
اولین اتفاق رو بعید می‌دونم بشه... فلذا فقط جایگزینش رو می‌نویسم. این‌که به محضِ این‌که تو بیمارستان فارغ شدم، بیام خونه و به بخش نرم. حتی یه دقیقه بیشتر هم نمی‌تونم بیمارستان رو تحمل کنم!
دومی این هست که تا ده روز و هرچه بیشتر بهتر، هیچ‌کس، یعنی هیچ‌کس... حتی مامانم و مامانش، نیان خونه‌مون. هیچ‌کس
شده تابحال یه بغض و هزار گریه در وجودت پنهان شده باشه و به سادگی نباره؟ 
فقط دنبال و منتظر یه لحظه و یه جایی و با یه اتفاق خیلی کوچک، انبوه اشک‌ها و گریه هات رو بیرون بریزی. من دوساله که اینطور شدم. و بالاخره امشب این اتفاق افتاد.
احتمالا همه ما شنیدیم که می گن اتفاق خبر نمی کنه ولی خب با زیر و بالا کردن بعضی از مسائلِ پیرامونم متوجه شدم که اتفاق اونقدرها هم مهمون ناخونده نیست که بی خبر وارد زندگی هرکس بشه . از یه مثال مجرّب که برای خودم اتفاق افتاده می گم :
ماجرا از وقتی شروع شد که پسر ، توانایی راه رفتن رو پیدا کرد و به درجه ی بالایی از شیطنت رسید بطوریکه در هر لحظه دنبال سرگرمی جدیدی بود و هست . با بالارفتن سن و عقل شیطنت های حرفه ای و البته خطرناک تری هم شکل گرفت . تلویز
منظور از فعلی که به صورت فعال ( در مقابل انفعالی) انجام شود، موثر بودن در رخداد اتفاق است، به بیان ساده تر یعنی من عامل به وقوع پیوستن اتفاق باشم و اتفاق یه صورت خود به خودی انجام‌ نشود.  اعمال انفعالی به مراتب جایگاه پایین تری نسبت به فعال ها دارند. 
عشق نیز از این طبقه بندی مستثنا نیست. یعنی می توان تصمیم گرفت به صورت فعال عاشق شد. عشق فعال بر خلاف انفعالی پایدار است.
روشی که معمولا برای عاشق شدن گفته می شود به این صورت است که پس از شناخت کامل،
" منم یه شاعرم "
چقدر خوبه که، هنوز پیشمی
هنوز دارمت، توی ترانه هام
میشه با واژه‌ها، یه بوسه‌‌ی عمیق
بگیرم از لبات، هر جور که بخوام
چی میشه از تو گفت؟! خیالِ خامِ من
نگات سوژه‌ی، شعرِ معاصره
شبیه منزوی، منم یه شاعرم
بذار ازت بگم، ولی محاوره!
تو آلیسی و من، یه سرزمینِ کور
چشای روشنت، عجایب منه
کلاسیکم ولی، سپید بودنت
یه اتفاق نو، تو قالب منه
بخند بی‌دلیل، بخند پشت هم
که خنده‌هات بشن، آرایه های من
بذار تصویری که از توئه، فقط 
برای من بشه، فقط
مدتی بود که وبلاگم رو ننوشته بودم اما دست از نوشتن برنداشته بودم و فعالیتم رو به شکل دیگه ای ادامه میدادم
واین اتفاق به یمن اتفاق مبارکی بود ، داشتم کتابم رو تموم میکردم و به لطف خدا تمام شد و به خوبی همه چیزش پیش رفت
اینکه تونستم کتابم رو تموم کنم و تو این مدت این همه مطالعه روی یه موضوع داشته باشم خیلی خوشحالم میکرد 
موضوع کتابم آرامشِ ، موضوعی که مدت ها ذهن منو به خودش مشغول کرده و بود دنبال این بودم که این واژه یعنی چی ؟
راه رسیدن بهش چیه؟ ا
زندگی پر از معجزه است پر از اتفاقاتی که اگر هزار بار بهت بگن ممکنه اتفاق بیوفته باور نکنی و اتفاق بیوفته من عاشق شدم دل بستم و رها شدم بهترین روزها رو کنارش بودم روزهایی که وقتی فکر میکنم میبینم چقدر خوب بودن دلتنگم دلتنگ از همین لحظه ولی روزهایی هست در زندگی که باید پذیرفت و سکوت کرد می پذیرم همه چیز را.
هربار در زندگی احساس میکنم درگیر روزمرگی و تکرارم زندگی قدرت خودش رررو نشونم میده من امیدوارم به روزهای بهتر امیدوارم به روزهای بی تکرار ت
بعد از فاجعه ی ذلت باری که توسط نمایندگان محترم (!) مجلس اتفاق افتاد و موجب سرافکندگی ایرانیان شد، خوب است به این آیه ای که بارها شنیده ایم توجه کنیم و به طور واقعی ایمان بیاوریم، مَن کانَ یُریدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَمیعًا.
از بدیهی ترین رفتارهای دیپلماتیک این است که عزت خود و کشور و ملت را در برابر جهانیان حفظ کنید. بنظر حقیر حداقل کاری که می تواند از دردهای این اتفاق بکاهد، یک عذرخواهی درست و حسابی از ملت است.
ادامه مطلب
پدرم همیشه نقل میکنند ان جمله ی معروف را که برای یک انسان عاقل یک اشاره کافیست و چیزی که امروز مرا بعد از مدت ها به سمت کیبورد بی جان این لب تاپ اورده است بی شک همان اشاره ای است که اتفاق افتاد و می تواند برای یک عمر مهم ترین اشاره ی زندگی من باشد.
از جول اوستین بارها و بارها میشنیدم که باید ایمان داشت به چیزی که قابل رویت نیست و باید امید داشت به رویایی که از نظر ذهن محال است به واقعیت بدل شود اما راستش با اینکه کلمات و حرف های این ادم برای من در
اجاره کارخانه
شاید برای خیلی از تازه وارد ها این سوال پیش بیاید که پولی که در دستشان است را در چه کاری استفاده کنند یا چه کسب و کاری راه اندازی کنند که سود خوبی ببرند. یا حتی روی چه نوع کارخانه ای سرمایه گذاری کنند تا ضرر نکنند.و اینکه آیا خرید یا اجاره کارخانه  و مانور دادن روی این موضوع به نفعشان خواهد بود یا خیر.
خب بارها راجع به این مسائل شنیده اید که هزینه راه ‌اندازی خط تولید ، مهم‌ترین عاملی است که در مراحل امکان سنجی احداث کارخانه و را
الان یه جور نبردی درونم داره اتفاق میوفته اسمشو میزارم نبرد من
چون جنگی درون من اما بی سرو صدا داره اتفاق میوفته درون تفکراتم
افکارم در یک لحظه به هم میریزن و در لحظه ای دیگه سرشار از سکوت میشن
تشنه پیشرفتم اما تمایل برای بازگشت به حالت سکون منو داره از حرکت باز میداره
میخوام قدم بردارم به سمت رویاهام
اولین قدم!
اهسته و بی سروصدا
بعدازهرسخنرانی درهرهمایش وسمینارومهمانی خانوادگی وهرمدل اجلاس یک اتفاق رخ میداد.این اتفاق اخبارمختلفی بودکه راست ودروغ های پشت سرآن به عهده نظام سرمایه داری دررسانه های جهان بود.اگریک کشورمتمدن اسلامی بیشترین نیروی انسانی مسلمان وبیشترین ثروت درآن ذخیره شده باشدبیشتربه عنوان تمدن برترشناخته میشدیعنی قبله واحترام یاسجده سمت آن بیشترین منفعت راداشت.
اگرکشوری مانندعربستان ازدرآمدسالانه حج خودضدکشوری شیعه یاسنی استفاده کندبه معنی چپ
می‌خوام بگم تا اونجایی که من می‌دونم یکی از روش های خیلی طاقت‌فرسای شکنجه اینه که طرف رو پیشونی طرف قطره قطره آب می‌ریزن . اولش هیچی نیست اما بعد یه مدت جای قطره ها شروع به درد کردن می‌کنه . تا اینکه بعد چند ساعت هر قطره ی آبی که می‌ریزه ، مثل یه جکش می‌مونه که می‌کوبونن تو میشونی طرف . در همین حد دردناک .
می‌خوام بگم بعضی از مشکلات زندگی هم مثل همین شکنجه می‌مونن . در واقع اگه یکی دوبار اتفاق بیوفتن شاید ناچیز باشن ، شاید‌اگه از بیرون نگاه
چگونه شماره شبا حساب بانکی خود را در لحظه به دست آوریم؟ شاید تابحال زیاد پیش آمده که برای واریز وجه نقد به حسابتان از شما شماره شبا خواسته شده باشد. به ویژه برای واریز سود سهام عدالت، یارانه ها، واریز مبلغ از سمت یک سازمان رسمی به هر عنوانی مانند حقوق، بازگشت وجه و.. … دریافت شماره شبا چگونه اتفاق می افتد و در هر بانک چطور میتوان آن را بدست آورد
منبع : وبلاگ ایران سرور
۱/ رهبر انقلاب در ارتباط تصویری با ستاد ملی مبارزه با کرونا: این جهاد عظیم مقابله با کرونا در یک عرصه متنوع و وسیعی اتفاق افتاد. در زمینه درمان و انواع خدمات پزشکی و پرستاری و سایر خدمات درمانی مجاهدتهایی اتّفاق افتاد، در زمینه مسئله پیشگیری و غربالگری و بهداشت محیط و بهداشت عمومی و ضدّعفونی کردن مسیرها و خیابانها و مراکز اجتماع مردم، در زمینه تولید لوازم و تجهیزات به وسیله شرکتهای دانش بنیان، دستگاه ها و آحاد مردم در سطح کشور؛ با این سرعت
معجزه، معجزه، معجزه! معجزه محمد (ص)، معجزه عیسی (ع)، معجزه ابراهیم (ع)، معجزه موسی(ع)
تعریفمون از معجزه‌ها چیه؟ معجزه‌ها کی اتفاق می‌افتند؟ آیا تا به حال در زندگیتون معجزه رخ داده؟ 
تعریف من از معجزه در زندگی اینه: " افتادن یک اتفاق درست در زمانی که امیدی به رخ دادنش نیست!" 
به نظر من قرار نیست توی زندگی معمولی ما، عصایی تبدیل به اژدها بشه، ماه از وسط نصف بشه یا آب رودی شکافته بشه! چون من یک ولی نیستم، من یک آدم معمولی‌ام. همین که صبحت رو با صدای
همه‌ی ما به دنبال یک سری از ویژگی‌های خوب در طرف مقابل‌مان هستیم و هر یک از ما معیار‌های خاص خودمان را داریم، اما یک سری از این معیار‌ها تقریبا مشترک‌اند و بیشتر افراد بر سر آن‌ها اتفاق نظر دارند. همه‌ی ما به دنبال یک سری از ویژگی‌های خوب در طرف مقابل‌مان هستیم و هر یک از ما معیار‌های خاص خودمان را داریم، اما یک سری از این معیار‌ها تقریبا مشترک‌اند و بیشتر افراد بر سر آن‌ها اتفاق نظر دارند. بعضی از خصوصیات نیز منفی‌اند و دوست داریم آ
حقیقتش توی 2019 سرم خیلی شلوغ بود و وقت سر خاروندن نبود.
توی 2018 هم همینطور
ولی 2019 من یه مهاجرت مجدد از تقریبا شرق کانادا به غربی ترین قسمتش انجام دادم.
و خیلی هم سفر رفتم.
 
 
و خیلی تجربه خوبی بود.
 
ولی یه چیزی که سعی کردم توی 2019 باهاش مقابله کنم، یعنی توی خودم درستش کردم،
این حس وابستگی به بقیه (روحی و روانی) و منت کشی و اینها بود.
 
یا مثلا همیشه فکر میکردم بدون کمک و راهنمایی اشخاص خاصی غیرممکنه از ام ای تی پذیرش بگیرم. که اتفاق بدون کمک بقیه هم ا
از این که چرت و پرت مینویسم اینجا شرمسارم و دوست دارم بیام یه مطلب به دردبخور بنویسم ولی انقدر همه چیز درهم برهمه که فعلا فقط ترجیح میدم حدالاقل یه ثبت خاطره جزئی داشته باشم اینجا ، حالا از کجا شروع کنم ؟ ...
اولین و مهم ترین اتفاقی که افتاده اینه که دفاع پایان نامه ام افتاد واسه بهمن ، خدا میدونه با این روال ممکنه بازم تمدید بشه یا نه
دومین اتفاق و مهم تر از اتفاق بالایی که لایق واژه مهم ترین نیست اینه که من انگلیسیم در حد ترجمه مقاله نیست یعنی
همیشه انسان میخواهد اتفاق نیفتادن اتفاق های خوب را تقصیر عوامل بیرونی بیندازد. آدم همیشه میترسد از اینکه بخواهد اعتراف کند گناهکار خود خودش است. هزاران توجیه هم همیشه میتوان ساخت برای شانه خالی کردن از بار مسیولیت.
راستش این شرایط قرنطینه من را از زندگی واقعی خیلی دور کرده. در خانه نشستن هیچوقت به من نساخته آن هم وقتی طولانی بشود. دیوانه ی برقرار کردن روابط اجتماعی شده ام. دلتنگ حرف زدن با آدم های غریبه ای که میشناسم. وای... دیوانه ی یک بار دی
هوالرئوف الرحیم
زیارت آقا شب تولد اتفاق افتاد.
همه کارهام رو تو صحن کوثر انجام دادم. نماز مغرب و زیارتنامه و نماز زیارت. 
وقتی وارد حرم شدیم به خودم و بچه ها و رضا نگاه کردم. که تنهایی آروم آروم تو اون جمعیت وارد صحنها می شدیم. اونم شب تولد. به رضا گفتم :
می دونی اینهایی که الان داره اتفاق می افته همه ی عمر آرزوم بوده؟
یه لبخند کجی زد و باز برگشت به رفتار اعصاب خرد کن قبلش.
تمام کارهام رو کردم. رضوان رو دستشویی بردم. بعد با ریحانه که رضوان دستش  بو
یکی از شاخص‌های کلیدی بیت کوین در حال تغییر وضعیت به حالت صعودی است. گفتنی است که این شاخص در اولین روزهای روند صعودی قبلی در سال ۲۰۱۶ به حالت صعودی تغییر وضعیت داده بود.به گزارش کوین‌دسک، میانگین متحرک ساده با دوره ۵۰ (MA-50) در نمودار ۳ روزه بیت کوین، در یک روند قدرتمند صعودی رو به بالا قرار گرفته است و به نظر می‌رسد در روزهای آتی MA-200 را پشت سر بگذارد.این اولین «تقاطع طلایی» بیت کوین پس از فوریه ۲۰۱۶ خواهد بود که در نمودار ۳ روزه اتفاق می‌افت
یک درد عصبی روی ورید تمپورال سمت چپم حس میکنم. تمام عضله های پاهام بخاطر ورزش سنگین دیروز گرفته و دلم برای پیپ تنگ شده. دیروز استوری گذاشتم و یک دقیقه ازش نگذشته بود که ریپلای زد. اما هیچ وقت وقتی من چیزی بهش جواب میدم چیزی نمیگه که طولانی حرف بزنیم. همیشه ایموجی خالی میفرسته. احساس میکنم اگه جوابش رو بدم دارم خودم رو میچسبونم و حقیقت هم همینه و نمیخوام این اتفاق بیوفته. عضله پشت ساق پام هم حتی درد میکنه!
میدونی چیه ناتانائیل؟‌ بعضی چیزا توی ز
زمانی که با واقعیت جدید زندگی ام روبرو شدم (که البته کار آسانی نبود) ، مرتب از خودم میپرسیدم که چرا این اتفاق برای من افتاد؟!
میبایستی مسئولیت زندگی و سرنوشت خودم را بر عهده میگرفتم وبه جای شکوه و شکایت از وضع موجود، با شرایط کنار بیایم.
بنابراین انرژی ام را صرف حسرت خوردن برای آنچه که باید باشد و نیست یا اینکه ای کاش این اتفاق بد برای من نمی اوفتاد ،نکردم
بلکه انرژی ام را متمرکز کردم تا از آنچه دارم بهترین استفاده ممکن را ببرم.
من که نمیتوانست
اخیرا چندین پست نوشتم که هم مبهم بوده هم ظاهرا مهم بوده نقشش واسم که اینجا باعث سوبرداشت شده و از اونجایی که مخاطبینم بهم لطف دارن و نگرانم میشن نمیخواستم بی جواب بذارم
اولین و مهمترین نکته اینه که میم همچنان با همون نقش و اهمیت توی زندگی من هست(خواهد بود)و پستها هیچ ربطی به اون نداشتن... راستش ماجرایی که اتفاق افتاد بین دوست مشترکمون با من و میم و مادرم بود
و راجع به خود اتفاق هم بگم که صرفا یک مکالمه بین دو نفر دیگه بوده و من و میم فقط تماشاگر
این اتفاق می افته, تا هر چند سال که ادم یهو به خودش بیاد که هییی دارییی چیکار میکنییی !! 
طی این تجربه سه ساله باهات,  دو هفته اخر از استرس نمیتونم درس بخونم , چند روز اخر وضعیت خیلی خیلی بد , روز قبل رد دادگی مفرط از بیخیالی ترکیب شده با عدم تمرکز و یه نوع اضطراب خاص که به قول استادمون با هیچ نوع مدیتیشنی درمان نمیشه و همین الان از طریق متن منتقل شده؟
و احساس میکنم این کلیشه تکراریت و مخصوصا ماه اخر برام‌ خیلی درداوره , چون هرسال ماه اخر برام‌ ات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Yağmur Gibi